نگارنگار، تا این لحظه: 19 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

عاشق پرواز

تئاتر باغ‌آلبالو

پنج‌شنبه با مادرم و مهسا و شقايق رفتيم استخر، چند جلسه‌اي هست كه ميريم استخر شهيد كشوري براي آمادگي تيم شنا و 5‌شنبه مربي كلي از ما تعريف كرد و گفت فكر نمي‌كردم اينقدر زود پيشرفت كنيد و براي تابستان ما برنامه‌ريزي كرد و ما خيلي خوشحال شديم، عصر هم با پدر و مادرم رفتيم تئاتر باغ‌آلبالو، من چند هفته پيش رفته بودم تئاتر تن‌تن و راز قصر مونداس و خيلي خوشم اومده بود ولي اين تئاتر جديد براي بزرگترها بود و من خيلي خسته شدم ولي پدر و مادر با دقت نگاه مي‌كردن و اثري از خستگي ديده نمي‌شد، يه جاهايي خنده‌دار بود و خنديدم ولي كل داستان در مورد باغي بود كه قرار بود ساخته بشه و هيچ اثري از باغ هم در صحنه ...
21 ارديبهشت 1392

لالايي بعد از سالها

ديشب بعد از سالها برات لالايي خواندم، خودت ازم خواستي به جاي كتاب خوندن برات لالايي بخونم: لالا گل پونه گل خوشرنگ بابونه، بابا رفته، سركاره، دلش به دل تو گيره لالا قشنگ من، گل خوش آب و رنگ من، مامان خيلي دوستت داره، تورو تنها نمي‌ذاره لالا گلم باشي؛‌نميري همدمم باشي، گل نيلوفري چون تو، انيس و مونسم باشي و... همينطوري كه مي‌خوندم اشك از كنار چشمام ميومد ، با تمام وجودم دلم براي كودكيت تنگ شده بود، براي اون موقع‌ها كه منتظر هر لبخندي از طرف تو بودم، اون موقع‌ها كه هر روز با بزرگ شدنت و كار جديدي انجام دادن مي‌شكفتم و ذوق زده مي‌شدم و به خودم مي‌باليدم، حالا تو دخترك 8 ساله من بعد از ساله...
8 ارديبهشت 1392

خاطرات تعطيلات

تعطيلات نوروز به من خيلي خوش گذشت، چند روزي سمنان بوديم خونه مادربزرگ و اقوام پدرم و با بچه‌هاي فاميل كلي بازي كردم، 6 فروردين تولدم بود و رفتيم سرزمين عجايب و كلي بازي كردم و خيلي خوش گذشت، كلي هم مهموني رفتم و مهمون  داشتيم، يك روز هم با خاله‌ها و دايي و زن دايي عزيزم رفتيم باغ وحش و شهر بازي 2 كه من اونجا هم سورتمه، كاترپيلار، منوريل سوار شدم و اسپايدر هم شدم و با كش به سمت ماه فرستاده شدم كه كلي ترسيدم و جيغ زدم و لي هيجان خوبي داشت. براتون به زودي عكس هم مي‌ذارم،   همه دوستان عزيزم سال خوبي را شروع كرده باشند. ...
8 ارديبهشت 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عاشق پرواز می باشد